مگر به ساحت گیتی نماند بوی وفا


مگر به ساحت گیتی نماند بوی وفا

مگر به ساحت گیتی نماند بوی وفا


مگر به ساحت گیتی نماند بوی وفا

مگر به ساحت گیتی نماند بوی وفا


که هیچ انس نیامد ز هیچ انس مرا

که هیچ انس نیامد ز هیچ انس مرا
که هیچ انس نیامد ز هیچ انس مرا
که هیچ انس نیامد ز هیچ انس مرا
که هیچ انس نیامد ز هیچ انس مرا
فسردگان را همدم چگونه برسازم
فسردگان را همدم چگونه برسازم
فسردگان را همدم چگونه برسازم
فسردگان را همدم چگونه برسازم
فسردگان را همدم چگونه برسازم
فسردگان ز کجا و دم صفا ز کجا
فسردگان ز کجا و دم صفا ز کجا
فسردگان ز کجا و دم صفا ز کجا
فسردگان ز کجا و دم صفا ز کجا
فسردگان ز کجا و دم صفا ز کجا
درخت خرما از موم ساختن سهل است
درخت خرما از موم ساختن سهل است
درخت خرما از موم ساختن سهل است
درخت خرما از موم ساختن سهل است
درخت خرما از موم ساختن سهل است
ولیک از آن نتوان یافت لذت خرما
ولیک از آن نتوان یافت لذت خرما
ولیک از آن نتوان یافت لذت خرما
ولیک از آن نتوان یافت لذت خرما
ولیک از آن نتوان یافت لذت خرما
مرا ز فرقت پیوستگان چنان روزی است
مرا ز فرقت پیوستگان چنان روزی است
مرا ز فرقت پیوستگان چنان روزی است
مرا ز فرقت پیوستگان چنان روزی است
مرا ز فرقت پیوستگان چنان روزی است
که بس نماند که مانم ز سایه نیز جدا
که بس نماند که مانم ز سایه نیز جدا
که بس نماند که مانم ز سایه نیز جدا
که بس نماند که مانم ز سایه نیز جدا
که بس نماند که مانم ز سایه نیز جدا
اگر به گوش من از مردمی دمی برسد
اگر به گوش من از مردمی دمی برسد
اگر به گوش من از مردمی دمی برسد
اگر به گوش من از مردمی دمی برسد
اگر به گوش من از مردمی دمی برسد
به مژده مردمک چشم بخشمش عمدا
به مژده مردمک چشم بخشمش عمدا
به مژده مردمک چشم بخشمش عمدا
به مژده مردمک چشم بخشمش عمدا
به مژده مردمک چشم بخشمش عمدا
اگر مرا ندای ارجعی رسد امروز
اگر مرا ندای ارجعی رسد امروز
اگر مرا ندای ارجعی رسد امروز
اگر مرا ندای ارجعی رسد امروز
اگر مرا ندای ارجعی رسد امروز
وگر بشارت لاتقنطوا رسد فردا
وگر بشارت لاتقنطوا رسد فردا
وگر بشارت لاتقنطوا رسد فردا
وگر بشارت لاتقنطوا رسد فردا
وگر بشارت لاتقنطوا رسد فردا
به گوش هوش من آید ندای اهل بهشت
به گوش هوش من آید ندای اهل بهشت
به گوش هوش من آید ندای اهل بهشت
به گوش هوش من آید ندای اهل بهشت
به گوش هوش من آید ندای اهل بهشت
نصیب نفس من آید نوید ملک بقا
نصیب نفس من آید نوید ملک بقا
نصیب نفس من آید نوید ملک بقا
نصیب نفس من آید نوید ملک بقا
نصیب نفس من آید نوید ملک بقا
ندای هاتف غیبی ز چار گوشهٔ عرش
ندای هاتف غیبی ز چار گوشهٔ عرش
ندای هاتف غیبی ز چار گوشهٔ عرش
ندای هاتف غیبی ز چار گوشهٔ عرش
ندای هاتف غیبی ز چار گوشهٔ عرش
صدای کوس الهی به پنج نوبهٔ لا
صدای کوس الهی به پنج نوبهٔ لا
صدای کوس الهی به پنج نوبهٔ لا
صدای کوس الهی به پنج نوبهٔ لا
صدای کوس الهی به پنج نوبهٔ لا
خروش شهپر جبریل و صور اسرافیل
خروش شهپر جبریل و صور اسرافیل
خروش شهپر جبریل و صور اسرافیل
خروش شهپر جبریل و صور اسرافیل
خروش شهپر جبریل و صور اسرافیل
غریو سبحهٔ رضوان و زیور حورا
غریو سبحهٔ رضوان و زیور حورا
غریو سبحهٔ رضوان و زیور حورا
غریو سبحهٔ رضوان و زیور حورا
غریو سبحهٔ رضوان و زیور حورا
لطافت حرکات فلک به گاه سماع
لطافت حرکات فلک به گاه سماع
لطافت حرکات فلک به گاه سماع
لطافت حرکات فلک به گاه سماع
لطافت حرکات فلک به گاه سماع
طراوت نغمات ملک به گاه ندا
طراوت نغمات ملک به گاه ندا
طراوت نغمات ملک به گاه ندا
طراوت نغمات ملک به گاه ندا
طراوت نغمات ملک به گاه ندا
صریر خامهٔ مصری میانهٔ توقیع
صریر خامهٔ مصری میانهٔ توقیع
صریر خامهٔ مصری میانهٔ توقیع
صریر خامهٔ مصری میانهٔ توقیع
صریر خامهٔ مصری میانهٔ توقیع
صهیل ابرش تازی میانهٔ هیجا
صهیل ابرش تازی میانهٔ هیجا
صهیل ابرش تازی میانهٔ هیجا
صهیل ابرش تازی میانهٔ هیجا
صهیل ابرش تازی میانهٔ هیجا
نوای باربد و ساز بربط و مزمار
نوای باربد و ساز بربط و مزمار
نوای باربد و ساز بربط و مزمار
نوای باربد و ساز بربط و مزمار
نوای باربد و ساز بربط و مزمار
طریق کاسه گر و راه ارغنون و سه تا
طریق کاسه گر و راه ارغنون و سه تا
طریق کاسه گر و راه ارغنون و سه تا
طریق کاسه گر و راه ارغنون و سه تا
طریق کاسه گر و راه ارغنون و سه تا
صفیر صلصل و لحن چکاوک و ساری
صفیر صلصل و لحن چکاوک و ساری
صفیر صلصل و لحن چکاوک و ساری
صفیر صلصل و لحن چکاوک و ساری
صفیر صلصل و لحن چکاوک و ساری
نفیر فاخته و نغمهٔ هزار آوا
نفیر فاخته و نغمهٔ هزار آوا
نفیر فاخته و نغمهٔ هزار آوا
نفیر فاخته و نغمهٔ هزار آوا
نفیر فاخته و نغمهٔ هزار آوا
نوازش لب جانان به شعر خاقانی
نوازش لب جانان به شعر خاقانی
نوازش لب جانان به شعر خاقانی
نوازش لب جانان به شعر خاقانی
نوازش لب جانان به شعر خاقانی
گزارش دم قمری به پردهٔ عنقا
گزارش دم قمری به پردهٔ عنقا
گزارش دم قمری به پردهٔ عنقا
گزارش دم قمری به پردهٔ عنقا
گزارش دم قمری به پردهٔ عنقا
مرا از این همه اصوات آن خوشی نرسد
مرا از این همه اصوات آن خوشی نرسد
مرا از این همه اصوات آن خوشی نرسد
مرا از این همه اصوات آن خوشی نرسد
مرا از این همه اصوات آن خوشی نرسد
که از دیار عزیزی رسد سلام وفا
که از دیار عزیزی رسد سلام وفا
که از دیار عزیزی رسد سلام وفا
که از دیار عزیزی رسد سلام وفا
که از دیار عزیزی رسد سلام وفا
چنان که دوشم بی زحمت کبوتر و پیک
چنان که دوشم بی زحمت کبوتر و پیک
چنان که دوشم بی زحمت کبوتر و پیک
چنان که دوشم بی زحمت کبوتر و پیک
چنان که دوشم بی زحمت کبوتر و پیک
رسید نامهٔ صدر الزمان به دست صبا
رسید نامهٔ صدر الزمان به دست صبا
رسید نامهٔ صدر الزمان به دست صبا
رسید نامهٔ صدر الزمان به دست صبا
رسید نامهٔ صدر الزمان به دست صبا
درست گوئی صدر الزمان سلیمان بود
درست گوئی صدر الزمان سلیمان بود
درست گوئی صدر الزمان سلیمان بود
درست گوئی صدر الزمان سلیمان بود
درست گوئی صدر الزمان سلیمان بود
صبا چو هدهد و محنت سرای من چو سبا
صبا چو هدهد و محنت سرای من چو سبا
صبا چو هدهد و محنت سرای من چو سبا
صبا چو هدهد و محنت سرای من چو سبا
صبا چو هدهد و محنت سرای من چو سبا
از آن زمان که فرو خواندم آن کتاب کریم
از آن زمان که فرو خواندم آن کتاب کریم
از آن زمان که فرو خواندم آن کتاب کریم
از آن زمان که فرو خواندم آن کتاب کریم
از آن زمان که فرو خواندم آن کتاب کریم
همی سرایم یا ایها الملاء به ملا
همی سرایم یا ایها الملاء به ملا
همی سرایم یا ایها الملاء به ملا
همی سرایم یا ایها الملاء به ملا
همی سرایم یا ایها الملاء به ملا
بهار عام شکفت و بهار خاص رسید
بهار عام شکفت و بهار خاص رسید
بهار عام شکفت و بهار خاص رسید
بهار عام شکفت و بهار خاص رسید
بهار عام شکفت و بهار خاص رسید
دو نوبهار کز آن عقل و طبع یافت نوا
دو نوبهار کز آن عقل و طبع یافت نوا
دو نوبهار کز آن عقل و طبع یافت نوا
دو نوبهار کز آن عقل و طبع یافت نوا
دو نوبهار کز آن عقل و طبع یافت نوا
بهار عام جهان را ز اعتدال مزاج
بهار عام جهان را ز اعتدال مزاج
بهار عام جهان را ز اعتدال مزاج
بهار عام جهان را ز اعتدال مزاج
بهار عام جهان را ز اعتدال مزاج
بهار خاص مرا شعر سید الشعرا
بهار خاص مرا شعر سید الشعرا
بهار خاص مرا شعر سید الشعرا
بهار خاص مرا شعر سید الشعرا
بهار خاص مرا شعر سید الشعرا
سزد که عید کنم در جهان به فر رشید
سزد که عید کنم در جهان به فر رشید
سزد که عید کنم در جهان به فر رشید
سزد که عید کنم در جهان به فر رشید
سزد که عید کنم در جهان به فر رشید
که نظم و نثرش عیدی موبد است مرا
که نظم و نثرش عیدی موبد است مرا
که نظم و نثرش عیدی موبد است مرا
که نظم و نثرش عیدی موبد است مرا
که نظم و نثرش عیدی موبد است مرا
اگر به کوه رسیدی روایت سخنش
اگر به کوه رسیدی روایت سخنش
اگر به کوه رسیدی روایت سخنش
اگر به کوه رسیدی روایت سخنش
اگر به کوه رسیدی روایت سخنش
زهی رشید جواب آمدی به جای صدا
زهی رشید جواب آمدی به جای صدا
زهی رشید جواب آمدی به جای صدا
زهی رشید جواب آمدی به جای صدا
زهی رشید جواب آمدی به جای صدا
ز نقش خامهٔ آن صدر و نقش نامهٔ او
ز نقش خامهٔ آن صدر و نقش نامهٔ او
ز نقش خامهٔ آن صدر و نقش نامهٔ او
ز نقش خامهٔ آن صدر و نقش نامهٔ او
ز نقش خامهٔ آن صدر و نقش نامهٔ او
بیاض صبح و سواد دل مراست ضیا
بیاض صبح و سواد دل مراست ضیا
بیاض صبح و سواد دل مراست ضیا
بیاض صبح و سواد دل مراست ضیا
بیاض صبح و سواد دل مراست ضیا
ز نظم و نثرش پروین و نعش خیزد و او
ز نظم و نثرش پروین و نعش خیزد و او
ز نظم و نثرش پروین و نعش خیزد و او
ز نظم و نثرش پروین و نعش خیزد و او
ز نظم و نثرش پروین و نعش خیزد و او
بهم نیامد پروین و نعش در یک جا
بهم نیامد پروین و نعش در یک جا
بهم نیامد پروین و نعش در یک جا
بهم نیامد پروین و نعش در یک جا
بهم نیامد پروین و نعش در یک جا
عبارتش همه چون آفتاب و طرفه تر آن
عبارتش همه چون آفتاب و طرفه تر آن
عبارتش همه چون آفتاب و طرفه تر آن
عبارتش همه چون آفتاب و طرفه تر آن
عبارتش همه چون آفتاب و طرفه تر آن
که نعش و پروین در آفتاب شد پیدا
که نعش و پروین در آفتاب شد پیدا
که نعش و پروین در آفتاب شد پیدا
که نعش و پروین در آفتاب شد پیدا
که نعش و پروین در آفتاب شد پیدا
برای رنج دل و عیش بد گوارم ساخت
برای رنج دل و عیش بد گوارم ساخت
برای رنج دل و عیش بد گوارم ساخت
برای رنج دل و عیش بد گوارم ساخت
برای رنج دل و عیش بد گوارم ساخت
جوارشی ز تحیت مفرحی ز ثنا
جوارشی ز تحیت مفرحی ز ثنا
جوارشی ز تحیت مفرحی ز ثنا
جوارشی ز تحیت مفرحی ز ثنا
جوارشی ز تحیت مفرحی ز ثنا
معانیش همه یاقوت بود و زر یعنی
معانیش همه یاقوت بود و زر یعنی
معانیش همه یاقوت بود و زر یعنی
معانیش همه یاقوت بود و زر یعنی
معانیش همه یاقوت بود و زر یعنی
مفرح از زر و یاقوت به برد سودا
مفرح از زر و یاقوت به برد سودا
مفرح از زر و یاقوت به برد سودا
مفرح از زر و یاقوت به برد سودا
مفرح از زر و یاقوت به برد سودا
به صد دقیقه ز آب در منه تلخ ترم
به صد دقیقه ز آب در منه تلخ ترم
به صد دقیقه ز آب در منه تلخ ترم
به صد دقیقه ز آب در منه تلخ ترم
به صد دقیقه ز آب در منه تلخ ترم
به سخره چشمهٔ خضرم چو خواند آن دریا
به سخره چشمهٔ خضرم چو خواند آن دریا
به سخره چشمهٔ خضرم چو خواند آن دریا
به سخره چشمهٔ خضرم چو خواند آن دریا
به سخره چشمهٔ خضرم چو خواند آن دریا
زبون تر از مه سی روزه ام مهی سی روز
زبون تر از مه سی روزه ام مهی سی روز
زبون تر از مه سی روزه ام مهی سی روز
زبون تر از مه سی روزه ام مهی سی روز
زبون تر از مه سی روزه ام مهی سی روز
مرا به طنز چو خورشید خواند آن جوزا
مرا به طنز چو خورشید خواند آن جوزا
مرا به طنز چو خورشید خواند آن جوزا
مرا به طنز چو خورشید خواند آن جوزا
مرا به طنز چو خورشید خواند آن جوزا
طویلهٔ سخنش سی و یک جواهر داشت
طویلهٔ سخنش سی و یک جواهر داشت
طویلهٔ سخنش سی و یک جواهر داشت
طویلهٔ سخنش سی و یک جواهر داشت
طویلهٔ سخنش سی و یک جواهر داشت
نهادمش به بهای هزار و یک اسما
نهادمش به بهای هزار و یک اسما
نهادمش به بهای هزار و یک اسما
نهادمش به بهای هزار و یک اسما
نهادمش به بهای هزار و یک اسما
به سال عمرم از او بیست و پنج بخریدم
به سال عمرم از او بیست و پنج بخریدم
به سال عمرم از او بیست و پنج بخریدم
به سال عمرم از او بیست و پنج بخریدم
به سال عمرم از او بیست و پنج بخریدم
شش دگر را شش روز کون بود بها
شش دگر را شش روز کون بود بها
شش دگر را شش روز کون بود بها
شش دگر را شش روز کون بود بها
شش دگر را شش روز کون بود بها
مگر که جانم از این خشک سال صرف زمان
مگر که جانم از این خشک سال صرف زمان
مگر که جانم از این خشک سال صرف زمان
مگر که جانم از این خشک سال صرف زمان
مگر که جانم از این خشک سال صرف زمان
گریخت در کنف او به وجه استسقا
گریخت در کنف او به وجه استسقا
گریخت در کنف او به وجه استسقا
گریخت در کنف او به وجه استسقا
گریخت در کنف او به وجه استسقا
که او به پنج انامل به فتح باب سخن
که او به پنج انامل به فتح باب سخن
که او به پنج انامل به فتح باب سخن
که او به پنج انامل به فتح باب سخن
که او به پنج انامل به فتح باب سخن
ز هفت کشور جانم ببرد قحط و غلا
ز هفت کشور جانم ببرد قحط و غلا
ز هفت کشور جانم ببرد قحط و غلا
ز هفت کشور جانم ببرد قحط و غلا
ز هفت کشور جانم ببرد قحط و غلا
حیات بخشا در خامی سخن منگر
حیات بخشا در خامی سخن منگر
حیات بخشا در خامی سخن منگر
حیات بخشا در خامی سخن منگر
حیات بخشا در خامی سخن منگر
که سوخته شدم از مرگ قدوة الحکما
که سوخته شدم از مرگ قدوة الحکما
که سوخته شدم از مرگ قدوة الحکما
که سوخته شدم از مرگ قدوة الحکما
که سوخته شدم از مرگ قدوة الحکما
شکسته دل تر از آن ساغر بلورینم
شکسته دل تر از آن ساغر بلورینم
شکسته دل تر از آن ساغر بلورینم
شکسته دل تر از آن ساغر بلورینم
شکسته دل تر از آن ساغر بلورینم
که در میانهٔ خارا کنی ز دست رها
که در میانهٔ خارا کنی ز دست رها
که در میانهٔ خارا کنی ز دست رها
که در میانهٔ خارا کنی ز دست رها
که در میانهٔ خارا کنی ز دست رها
بدان قرابهٔ آویخته همی مانم
بدان قرابهٔ آویخته همی مانم
بدان قرابهٔ آویخته همی مانم
بدان قرابهٔ آویخته همی مانم
بدان قرابهٔ آویخته همی مانم
که در گلو ببرد موش، ریسمانش را
که در گلو ببرد موش، ریسمانش را
که در گلو ببرد موش، ریسمانش را
که در گلو ببرد موش، ریسمانش را
که در گلو ببرد موش، ریسمانش را
فروغ فکر و صفای ضمیرم از عم بود
فروغ فکر و صفای ضمیرم از عم بود
فروغ فکر و صفای ضمیرم از عم بود
فروغ فکر و صفای ضمیرم از عم بود
فروغ فکر و صفای ضمیرم از عم بود
چو عم بمرد، بمرد آن همه فروغ و صفا
چو عم بمرد، بمرد آن همه فروغ و صفا
چو عم بمرد، بمرد آن همه فروغ و صفا
چو عم بمرد، بمرد آن همه فروغ و صفا
چو عم بمرد، بمرد آن همه فروغ و صفا
جهان به خیره کشی بر کسی کشید کمان
جهان به خیره کشی بر کسی کشید کمان
جهان به خیره کشی بر کسی کشید کمان
جهان به خیره کشی بر کسی کشید کمان
جهان به خیره کشی بر کسی کشید کمان
که برکشیدهٔ حق بود و برکشندهٔ ما
که برکشیدهٔ حق بود و برکشندهٔ ما
که برکشیدهٔ حق بود و برکشندهٔ ما
که برکشیدهٔ حق بود و برکشندهٔ ما
که برکشیدهٔ حق بود و برکشندهٔ ما
ازین قصیده نمودار ساحری کن از آنک
ازین قصیده نمودار ساحری کن از آنک
ازین قصیده نمودار ساحری کن از آنک
ازین قصیده نمودار ساحری کن از آنک
ازین قصیده نمودار ساحری کن از آنک
بقای نام تو است این قصیدهٔ غرا
بقای نام تو است این قصیدهٔ غرا
بقای نام تو است این قصیدهٔ غرا
بقای نام تو است این قصیدهٔ غرا
بقای نام تو است این قصیدهٔ غرا
به هرکسی ز من این دولت ثنا نرسد
به هرکسی ز من این دولت ثنا نرسد
به هرکسی ز من این دولت ثنا نرسد
به هرکسی ز من این دولت ثنا نرسد
به هرکسی ز من این دولت ثنا نرسد
خنک تو کاین همه دولت مسلم است تورا
خنک تو کاین همه دولت مسلم است تورا
خنک تو کاین همه دولت مسلم است تورا
خنک تو کاین همه دولت مسلم است تورا
خنک تو کاین همه دولت مسلم است تورا
اگر خری دم ازین معجزه زند که مراست
اگر خری دم ازین معجزه زند که مراست
اگر خری دم ازین معجزه زند که مراست
اگر خری دم ازین معجزه زند که مراست
اگر خری دم ازین معجزه زند که مراست
دمش بیند که خر، گنگ بهتر از گویا
دمش بیند که خر، گنگ بهتر از گویا
دمش بیند که خر، گنگ بهتر از گویا
دمش بیند که خر، گنگ بهتر از گویا
دمش بیند که خر، گنگ بهتر از گویا
کمان گروههٔ گبران ندارد آن مهره
کمان گروههٔ گبران ندارد آن مهره
کمان گروههٔ گبران ندارد آن مهره
کمان گروههٔ گبران ندارد آن مهره
کمان گروههٔ گبران ندارد آن مهره
که چار مرغ خلیل اندر آورد ز هوا
که چار مرغ خلیل اندر آورد ز هوا
که چار مرغ خلیل اندر آورد ز هوا
که چار مرغ خلیل اندر آورد ز هوا
که چار مرغ خلیل اندر آورد ز هوا
اگرچه هرچه عیال منند خصم منند
اگرچه هرچه عیال منند خصم منند
اگرچه هرچه عیال منند خصم منند
اگرچه هرچه عیال منند خصم منند
اگرچه هرچه عیال منند خصم منند
جواب ندهم الا انهم هم السفها
جواب ندهم الا انهم هم السفها
جواب ندهم الا انهم هم السفها
جواب ندهم الا انهم هم السفها
جواب ندهم الا انهم هم السفها
که خود زبان زبانی به حبس گاه جحیم
که خود زبان زبانی به حبس گاه جحیم
که خود زبان زبانی به حبس گاه جحیم
که خود زبان زبانی به حبس گاه جحیم
که خود زبان زبانی به حبس گاه جحیم
دهد جواب به واجب که اخسئوا فیها
دهد جواب به واجب که اخسئوا فیها
دهد جواب به واجب که اخسئوا فیها
دهد جواب به واجب که اخسئوا فیها
دهد جواب به واجب که اخسئوا فیها
محققان سخن زین درخت میوه برند
محققان سخن زین درخت میوه برند
محققان سخن زین درخت میوه برند
محققان سخن زین درخت میوه برند
محققان سخن زین درخت میوه برند
وگر شوند سراسر درختک دانا
وگر شوند سراسر درختک دانا
وگر شوند سراسر درختک دانا
وگر شوند سراسر درختک دانا
وگر شوند سراسر درختک دانا
دعای خالص من پس رو مراد تو باد
دعای خالص من پس رو مراد تو باد
دعای خالص من پس رو مراد تو باد
دعای خالص من پس رو مراد تو باد
دعای خالص من پس رو مراد تو باد
که به ز یاد توام نیست پیشوای دعا
که به ز یاد توام نیست پیشوای دعا
که به ز یاد توام نیست پیشوای دعا
که به ز یاد توام نیست پیشوای دعا
که به ز یاد توام نیست پیشوای دعا